رفتن به آتلیه و عکس نگرفتن!
گل ناز من، هفته ی گذشته 5 شنبه قرار بود بریم آتلیه که عکس بگیری . با کلی ذوق و شوق آمادت کردیم و رفتیم آتلیه که عکاس باشی چند تا عکس خوشمل بندازه از شما گل نازم. اما تو انگار قرص خواب خورده بودی و چنان گیج بودی که حاضر نمی شدی برای یه لحظه هم بیدار بودن رو تحمل کنی!!! خلاصه اینکه ما هم تسلیم شدیم و برگشتیم خونه. روز بعدش هم باز رفتیم اما بزور عکاس باشی چند تا عکس ازت انداخت و باز بهانه خواب رو گرفتی!و ما هم باز دست خالی برگشتیم خونه اما قرار هست یبار دیگه هم بریم.نمی دونم چرا توی آتلیه خوابت می گیره ؟ شاید تاریک بودن اونجا و آرامشش یه جوری هست برات که می خوابی. این دفعه می خوایم با گروه جاااااااز بریم آتلیه که نتونی بخوابی.این هم داستان دیبا و اتلیه خواب! امیدوارم دفعه بعدی با دست پر برگردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی