دیبادیبا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

دیبا، دختر ناز مامان و بابا

دخترم تا پایان چهار ماهگیت چیزی نمونده...

1392/10/27 13:43
نویسنده : مادر و پدر
1,051 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم عزیز مهربونم توی این ماه تغییرات چشمگیری داشتی دیگه خیلی خوب افراد رو  شناسایی می کنی به خصوص من و بابایی رو. توی یه جمع شلوغ چشمت مدام دنبال ماست که نکنه تنهات بزاریم . بهونه ی ما رو می گیری و هم چنان تا جایی که می تونی شیشه رو نمی گیری.

برای بابایی زیاد میخندی و خودتو براش لوس می کنی  و با 3 تار زدنش کیف می کنی و گاهی وقتا بهونه می کنی که برات 3 تار بزنه. با اهنگ هاش می خوابی. اهنگ خوابت مشخصه اگه خوابت بیاد و بابایی برات اهنگ مورد نظرت رو نزنه اونقدر نق می زنی تا اهنگ رو عوض کنه بعدش هم می خندی  و 2 دقیقه بعد می خوابی. بابات اهنگ  شعر عروسک قشنگ من رو می زنه و تو باهاش کیف می کنی... 2 بار هم که خوابت گرفته بود و بابایی نبود اونقدر گریه کردی که منم مجبور شدم با 3تار برات صدا در بیارم اخه من که بلد نیستم 3تار بزنمخوشمزه جالبه که صدای ضبط شده رو هم قبول نداریخنثی و اجرای زنده می خوای.

عاشق چراغ و لوستر و کلا هرچیزیکه  پر نور باشه هستی به تلویزیون نگاه میکنی اما  من برات روشن نمی زارم چون واسه ی چشات مضر هست.خنده هات زیاد تر و با صداتر شده عروسک قشنگ من . دیگه ذوق میکنی و دست و پا می زنی البته بیشتر برای بابایی .صبحا که از خواب بیدار میشی تا بهت میگم سلام  عزیزم صبح نازت بخیر،میخندی و عادت نداری با گریه از خواب بیدار شی.بعضی وقتا خجالت میکشی و دستاتو توی هم گره میزنی میاری جلوی صورتت و ناز میکنی.دیگه حساااااااابی گردن می گیری و روی شکم سرتو حسابی بالا می گیری. دستاتو شناختی و توی هم گره میزنیشون یا دستتو میاری جلوی چشمت و نگاهش میکنی بعد میذاری توی دهنت .با  دستای ناز و کوچولوت دیشب عروسکی که بابا برات خرید رو گرفتی و سعی می کردی تکونش بدی و ببریش سمت دهنت. با دستت شیشه رو پس می زنی و کلا کنترل دستات خیلی بهتر شده. جدیدا 2 روز هست که پستونک رو می گیری البته فقط موقعی که خوابت بیاد. بابایی هم دیشب رفت و برات 2 تا پستونک AVENT خرید. که خدا رو شکر اونا رو هم گرفتی.

توی رنگها زرد رو بیشتر از همه دوست داریخیال باطلبعدش قرمز و صورتی و بنفش و سبزقلبطرحای راه راه و متضاد و شلوغ خیلی نظرتو جلب میکنن و با دقت نگاهشون میکنیابرو. امروز به سطل و دمپایی های توی اتاقت که باب اسفنجی هست با دقت نگاه می کردی. اخه توی میدان دیدت نبودن و برای اولین بار بود که می دیدیشون. هم چنان عاشق تشک بازیت هستی و هیجان و خوشحالیتو با دست و پا زدن نشون میدیقلبوقت که پوشکتو باز میکنیم خیلییییییییییی خوشحال میشی و پاهاتو میبری بالا پایین و میخندی . جدیدا آب دهنت زیاد شده و همیشه یه دستمال دستمه و دور دهنت رو خشک میکنمنیشخند

جای جدید که میریم با دقت همه جارو نگاه میکنی و شناسایی میکنی و خیلی سریع تشخیص میدی اینجا آشناست یا غریبهقلبهمه صداهارو هم با دقت گوش میدی و به سمتشون برمیگردی. به دوربین خیلی علاقه مندی و چشم ازش بر نمی داری.به اهنگ و موسیقی علاقه ی زیادی داری و فکر کنم همون جور که باباشی دوست داره حتما به یکی از سازها علاقه مند خواهی شد و اونو ادامه خواهی داد البته اینو بگم که از  آهنگ و موزیک غمگین متنفری و گریه میکنی!!!با اهنگ سلطان قلب ها لا لا می کنی و از اهنگ ملودی خوشت می یاد و باهاش پاهاتو تکون می دی  و وقتی بابایی برات بشکن میزنه خیلی تلاش میکنی که توام بزنی و انگشتاتو به هم میکشیقلبقربون انگشتای ناز و کشیدت بشمماچ

خیلیییییییییی قشنگ با انواع صداها باهامون حرف میزنی. اگه نگاهمون کنی و حواسمون بهت نباشه چنان گریه ایی می کنی که دل ادم کباب می شه. یه بار برای بابا منوچهر (بابای مامان) که حواسش بهت نبود چنان گریه ایی کردی که زبانزد شدیزبان برای بابایت و بابا منوچهر و خاله شقایق خیلی می خندی و اقا می گی. برای من و مامان عطری و مامان عصمت هم هر موقع دلت بخواد با ناز می خندی. برای باقی هم قابل پیش بینی نیستی.عینک

چند روز دیگه باید واکسن 4 ماهگیت رو بزنی خیلی نگرانتم عزیزم. امیدوارم زیاد درد نکشی نفسم ....


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

fafa
26 دی 92 13:32
5 ماهگیش پیشا پیش مبارک
مادر و پدر
پاسخ
مرسی عزیزم
مهسا مامان هلیا
26 دی 92 16:10
سلام سلام خدا حفظت کنه خاله.روی ماهه دخترنازتوببوس.به مام سربزنین
مادر و پدر
پاسخ
مرسی عزیزم لطف دارین . حتماً
مامان نازدونه ها
26 دی 92 16:42
سلام مامان گل ديبا جان خوشحالم از آشناييتون عزيزم از طرفم گل دختر نازنينم رو ببوس
مادر و پدر
پاسخ
مرسی گلم منم همین طور. با افتخار لینکتون کردم
مامان بهار،مهرنگار
26 دی 92 17:16
خدای من توی عکس مثل عروسکه.قربونش. عزیزم شرمنده که نمی تونی بیای .بابت رمز نمیدونم چرابازم تلاشمو میکنم. پس معلومه ماشالله هوشش زیاده ،کارهایش بزرگتر چهارماهه هاست.قربونش که رنگ زردو بیشتر دوست داره تازه دخترمون اهل موسیقی سنتیه.
مادر و پدر
پاسخ
مرسی عزیزم. بله خاله جون دخترم ماشالا باهوشه
بابای مانی
26 دی 92 20:54
اخی الهی انشالا خدا حفظش کنه
مادر و پدر
پاسخ
مرسی
سارا مامان اهورا
26 دی 92 22:22
ای جوووووووووونم قربون این دختر خوش اخلاق و ناز برم من
مادر و پدر
پاسخ
خدا نکنه خاله جون
Khale Sara
27 دی 92 7:38
فرشتهٔ کوچولوی نازنین، امروز که این عکس جدیدتو دیدم خیلی دوست داشتم لپاتو محکم ببوسم . عمو داود هم گفت چقدر لب هاش شبیه تو شده و فرم صورتش خلاصه اینکه خیلی دل بردی نازم، شاید قسمت شد خودت زودی اومدی اینجا خونمون کلی بگردیم میبوسمتتتتتتتتت
مادر و پدر
پاسخ
مرسی خاله سارای مهربون خودم و عمو داوود عزیزم. بووووووووووس . مامان بابام قول دادن که منو بیارن پیشتون.
دریا
27 دی 92 14:26
سلام دوست عزیز...30 دیماه روز تولد یک سالگی رز گل منه اگه میشه یه لطفی بکن و بیا بهش تبریک بگو..خیلی ممنون...
مادر و پدر
پاسخ
حتما با کمال میل
مامان یسنا
30 دی 92 9:14
ای جووووونم قربونش برم ماشاله. واسش اسپند دود کن مامانی امیدوارم واکسن بدون دردی داشته باشه
مادر و پدر
پاسخ
مرسی خاااااااااااله جون
مامان هلیا
1 بهمن 92 14:12
ای جانم چه ناز خوابیدی خاله. مامانی چی فک کردی آهنگ ضبط شده برا دختری بزاری و بری دنبال کارهات نه بابا باید کنسرت زنده باشه. راستی نگران واکسن 4 ماهگی دیبا نباش یه دونه بیشتر نیس. دردش همون وقتیه که آمپول می زنن. یه جور پاشو ببند زیاد تکون نخوره بچه دردش بگیره
مادر و پدر
پاسخ
مرسی عزیزم چشم